سلام. بالاخره دیروزبعد از 8 ساعت پرواز ساعت 9:30 به وقت مالزی به فرودگاه کوالالامپور رسیدیم، به همراه دو تا دوست همسفرم. توی فرودگاه به غیر از محمدرضا نماینده دانشگاه و نماینده سفارت هم اومده بودن. بعد از یکمی دردسر و معطلی با خداحافظی و تشکر از نماینده سفارت، همراه محمد رضا و نماینده دانشگاه به سمت سایبریا که الان دارم ازاونجا می نویسم راه افتادیم. سایبریا اسم برجهایی که بچه ها توش خونه اجاره کردن. امروز تقریبا نزدیکای ظهر با بچه ها رفتیم برای نهار و همینطور دیدن دانشگاه. بعد از کلی دنبال یه رستوران باز گشتن(چون ساعت 4 بعد از ظهر بود) یه چیزی خوردیم که بهتره نگم چی بود. بعد کمی داخل دانشگاه گشتیم که در موردش بعدا می گم.

برای خریدن چند قلم جنس از بازارچه محل که بهش استریت مال می گن حدود 60 رینگت پیاده شدیم. ساعت 7:30 خونه رسیدیم. علی رضا و رضا ساکهاشون بستن و حدود 9 شب رفتن تا با بقیه بچه ها برای چند روزی برن تایلند. دکتر بیک فردا ظهر برای نهار دعوتمون کرده. هوا شرجی و گرمه و تازه بچه ها می گن الان خوبه و زمستونه. خوب خیلی پرحرفی کردم. ولی فعلا این حرفها از نظردادن در مورد حمله به محسن میردامادی برام جالبتره. سعی می کنم چندتا عکس هم روزهای بعد بزارم.