"...توقف مطلقاً ممنوع يعنى اگر عشقت کشيد خودرو نازنينت را پارک کن حتى اگر اينکار خيابان را مسدود کند و ترافيک از حرکت بيفتد. پولشو میدم، مگه چيه..."!

حرف جالبی بود؟ کاملش اینجاست. حتماً بخونیدشون: TehranAvenue

سلام!
مرگ چیزیه که ازش گریزی نیست، یعنی کاملاً عقلاییه وبه تجربه برایه همه ثابت شده. هر از چندی هم با مرگ کسایی از دور و نزدیک، بخصوص کسانی که دوستشون داریم یادآوری دوباره ای در مورد حتمی بودن مرگ بهمون میشه. به نظر من یکی از دلیلهایی که باعث می شه آدم در طول زندگیش هرکاری نکنه و احتمالاً هدفمند وبا برنامه ریزی زندگی کنه، همین عدم جاودانگی در دنیاست. به نظر من بهتره یه جوری زندگی کنیم که نوار از هر کجا قطع شد خیلی پشیمون نشیم. حالا چه به آخرت و معاد و ... اعتقاد داریم چه نداریم. یعنی جوری زندگی کنیم که لحظه مرگ با خیال آسوده ،حالا اگه همه ی توان رو در راستایه هدفمون بکار نگرفتیم؛ حداقل اکثر عمرمون بهش اختصاص داده باشیم. به نظرم پشیمون مردن مثله با اضطراب و نگرانی به خواب رفتنه.
حالا چی شده اینو می گم، آخه این مرگهای وبلاگ داران که آدم بالاخره یه جور احساس نزدیکی باهاشون داره، به اینفکر انداختم.

موفق و سربلند باشید

"از همان اول مطمئن بودم که نیروهای ويژه روسی به گروگانگیران حمله خواهند کرد ، مصاحبه پوتین کاملا نشان داده بود که قصد باج دادن را ندارد با این حال با وجود آن همه جنگاور شجاع و چریک آموزش دیده چچنی تقریبا مطمئن هم بودم که اگر نه همه لااقل چهار صد نفر به بالا کشته بشوند . هنوز هم باورم نمی شود که ظرف چند دقیقه موفق شده باشند محل را اشغال کنند آن هم با این تلفات نسبتا کم . دارم فکر می کنم اگر اینجا یک چنین گروگان گیری بشود چه می شود ؟ مثلا به فرض بعید گروهی عرب یک فرهنگسرا با هفتصد نفر را اشغال بکنند و در ازای آزادی آنان تقاضای تخلیه جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس را بکنند . در مرحله اول مساله از اساس تکذیب می شود . در مرحله دوم حمله پاسدارها و پلیس ناکام می ماند . در مرحله سوم همه گروگان ها کشته می شوند . در مرحله چهارم حمله مجدد با آر پی جی و موشک و بمب به نابودی کامل محل و مرگ همه گروگانگیر ها منجر می شود . در مرحله پنجم مساله ای که زمانی تکذیب شده بود تایید می شود..."
به نقل از خلبان کور: (http://iranmehr.blogspot.com)
: به نظر من هم یه چیزی تو همین مایه ها، ولی نه به این خنده داری.


سلام!
امشب می خوام صاف برم سر اصل مطلب از شعر و ... هم خبری نیست.
آقا تا حالا اندر احوالات صدا و سیما و حول حوشش دقت کردید؟ اگه نکردید بیاید تا با هم یه دوری بزنیم...
مثلاً یه کم در مورد وضع مالی صدا وسیما حرف بزنیم. طبق محاسبات موثق درآمد صدا وسیما از تبلیغات شبکه های تلویزیونی، بلغ بر سالی 70 میلیارد تومان است. برای تفهیم بیشتر بهتره بدونید که فقط تبلیغات "قلم چی"(موسسه کنکور) در تلویزیون، سالی سه میلیارد تومان است. هنگام دفاع از لایحه بودجه صدا وسیما این مبلغ تنها 20 میلیارد تومان عنوان شد. حالا این در آمد مضاف بر درآمد هایی از جاهای دیگر مانند شرکت سروش که (نماینده تجهیزات صوتی حرفه ای سونی هم هست.) "چه مناقصه هایی که به ناحق برنده می شود" و" چه تبلیغاتی که برایش نمی شود"؛ و یا روزنامه ی جام جم که با چه دغل کاریهایی سعی در بیرون راندن "همشهری" از گود دارد می باشد. حالا ملت انقلابی همیشه در صحنه، بیابید منبع درآمد گروههای مختلف را، منبع مالی برنامه هایی چون چراغ.
مثل اینکه بازهم دست استکبار جهانی داره از آستین ما بیرون میاد!


1: کی به کیه؟ دنیا دست کیه؟ تویه این مملکت چه خبره؟ کی رئیسه، قانون چیه؟
2: هیس! کیه داره تشویشه اذهان عمومی میکنه؟ کیه داره نظر سنجی میکنه؟


سلام!
باید سعی کنم بیشتر بنویسم، این جوری پیش نمیره!

سلام!
عید همه مبارک. فکر کنم اینی که حافظ گفته، از قشنگترین چیزاییه که میشه گفت:
ای پادشه خوبان داغ از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

فریاد...


مغز
خنديد، كتكش زدند.
ساكت نشست، متهم به توطئه خزنده شد.
دنبال خوشگذراني رفت، به اتهام فساد اخلاقي دستگير شد.
دنبال ثروت رفت، به اتهام فساد مالي دستگير شد.
دنبال قدرت رفت، به اتهام اقدام عليه حكومت دستگير شد.
گريه كرد، به اتهام اشاعه نااميدي بازداشت شد.
نوشت، به اتهام اشاعه اكاذيب و اهانت به مسوولان دستگير شد.
ننوشت، توسط دوستانش متهم شد.
راه رفت، به اتهام ولگردي كتك خورد.
نشست، متهم به ايجاد سدمعبر شد.
...و بالاخره يك روز مغزش را به كار انداخت و فرار كرد.

نتيجه‏گيري اخلاقي: يك علت فرار مغزها اين است كه آدم مغزش را به كار مي‏اندازد.

(به نقل از نبوي آنلاين)" www.nabavionline.com"





سلام!
والا چی بگم! یه بنده خدایی می گفت:
می دونی مشکل ما ایرانیا چیه؟
گفتم نه!
گفت اینه که انگیزه پیشرفت نداریم.
گفتم یعنی چی؟
گفت اولاٌ ما هزار جور ثروت خدادادی داریم که ازش پول در میاریم، پس مردم برایه چی زور بزنن و تلاش کنن یا درس بخونن و علم وکار تولید کنن.
دوماٌ یه گذشته پر افتخار چه از نظر علمی، هنری، فرهنگی، نظامی ... که خلاصه میشه باهاش کلی پز داد؛ برای همین درد نبود افتخار هم نداریم.
بیچاره آیندگان!
می گید چرا؟!
آخه تا اونا بیان:1- ما با این تنبلی و خودخواهیمون؛ ثروت خدادادیی که بتونن بهش اتکا بکنن که باقی نمی زاریم.
2- از بسکه گند زدیم چیزی برای افتخار نمی مونه اون گذشته هاروهم سیاه می کنیم.
خدا وکیلی حق داریم؟
می تونیم بعدن جوابشو بدیم...


سلام!
یه دونه آهنگ هم گذاشتم ول بلد نیستم کاری کنم بچرخه. کسی هست بلد باشه؟ اصلاً آهنگه قشنگ هست؟


سلام!
اگه بدونید امشب چه قدر تو سر خودم زدم تا این وبلاگ دوباره رو فرم اومد...

سلام!
یه لوگو هم برای خودم درست کردم. اگه کسی خواست با لوگو لینک بده بتونه! بقول قدیمیا " طرف تو ده را نمی دن سراغ خونه کدخدا را می گرفت! "



سلام!
آقا به دلیل درخواست های مکرر دوستان! سیستم نظرخواهی رو هم از این به بعد علم می کنیم! علاقه مندان این وبلاگ! دیگه ناراحت نباشید؛ می تونید نظراتتون رو به گوش همه برسونید!


دردل دوست به هرحیله رهی باید کرد
طاعـت ار دسـت نیـایـد گنهی باید کرد
***
اگر رفـیق شفـیـقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
***
زاهد خـلوت نـشـیـن دوش به میـخـانه شد
از سـر پیـمـان گذشـت بر سـر پیـمـانه شد
صوفی مجلس که دی جام وقدح میشکست
باز به یک جرعه می عاقـل و فرزانه شد
***
نمی دونم نظرتون چیه ...
اگه تا اینجاش خوب بود پس بقیه اش رو هم بخونید:
بـا مـدعـی مگـویـیـد اسـرار عـشـق و مستی
تـا بـی خـبـر بـمــیـرد در درد خـود پـرسـتـی
غاشق شـو ار نه روزی کـار جـهان سـر آیـد
نا خوانـده نـقـش مقـصـود در کـارگاه هـسـتی
دوش آن صنم چه خوش گفت درمجلس مغانم
با کافـران چـه کـارت گـر بـت نـمی پـرسـتی
***
بشنواین نکته که خود را زغم آزاد کنی
خون خوری گرطلب روزی ننهاده کنی
آخـر الامر گـل کوزه گران خواهی شد
حالـیا فکر سـبو کـن که پر از باده کنی
تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گراف
مگـر اسـباب بـزرگـی هـمه آمـاده کـنی
***
جز هـسـتی دوسـت در جـهان نـتوان یافـت
در نــیست نــشانه ای زجــان نـتوان یافـت
"درخانه اگرکس است یک حرف بس است"
در کـون و مـکان به غـیر آن نـتوان یافـت


سلام!
امشب قبل از جلسه داشتم یه چندتا کارت تبریک آماده می کردم، یعنی داشتم دنبال چندتا شعر قشنگ می گشتم تا براشون بنویسم. دیدم اگه شماهم بخونیدشون خوبه. البته من شعرهای حافظ رو خیلی دوست دارم یرای همین هم اکثر شعرا ماله حافظه.

سلام!
دانشگاه كه باز شده و روزاز نو روزي از نو!درس و كلاس و رفقا و...تا ببينيم اين ترم چه گلي مي كاريم!
ديروز هم اولين جلسه كلاس زبان رفتم، خيلي خوش گذشت.....